به نام تنها واجب بالذات
شهریورماه ۱۳۹۸
اواخر شهریورماه ۱۳۹۸ بود که تراکتی چاپ شد و جملهای در قلب آن خودنمایی میکرد که هر دل مجنونی را به خود مشغول میساخت: «یأتوکَ رِجالاً مِن کُلِّ فَجٍّ عمیق» از هر سو پیاده گرد تو میآییم؛
جمله ای بود که دیدار با محبوب را در آیندهای نزدیک به هر دلباختهای نوید میداد و این شروع داستانی زیبا و دلانگیز بود.
یک شور عاشورایی و عشقی بیمنتها در حسینیه هنر موج میزد. درست مانند روز عاشورا خیمههایی برپا گشته بود و هر یک از خیام را خادمانی بودند که وظیفهای داشتند و همه در حول محوری به نام حسین و تحت بیرقی باعنوان «راهیان کربلا» در پادگان حسینی مشغول به خادمی بودند. افراد خیمهای وظیفه تبلیغات میدانی را برعهده داشتند و خیمهای دیگر درصدد تبلیغات رسانهای و مجازی بودند، خیمهای هم به دنبال ایجاد زمینه برای ثبتنام هرچه راحتتر زائران بود و به همین ترتیب خیامی که تنها یک هدف را دنبال میکردند و آن هم تلاش برای رساندن عاشقان به معشوق خود بود. عاشقانی که تحت این بیرق گرد آمدند و خادمان را توفیقی بیشتر به جهت خدمت به زائران اباعبدالله عطا کردند.
حسینیه هنر شده بود میعادگاه عاشقان و جلسات خادمین و توجیهی زائران در آن شکل میگرفت، خادمان طی جلساتی در پی آن بودند که چگونه میتوان هرچه بهتر خدمتی ارائه کرد تا باری را از دوش زائران برداشته و آنان سبکبار به سمت معشوق خود و به زیارت حضرتش نائل گردند.
سرانجام روز آشنایی با پروانههایی که سراسیمه خودشان را به حسینیه هنر رسانده بودند فرارسید، جلسهای تحت عنوان جلسه توجیهی که مسئولان کاروان نکاتی را درباره سفر و وضعیت کشور عراق بیان کردند و پرسش و پاسخی میان حضار شکل گرفت تا تمامی ابهامات برطرف شود. همچنین از یک پزشک دعوت شده بود تا نکات پزشکی و بهداشتی را به زائران بیان کند. در آخر جلسه با پذیرایی از میهمانان به پایان رسید.
چند روز قبل از سفر حال و هوای عجیبی در تمام شهر و علیالخصوص در دل زائران حاکم بود، این را میشد در هیاهو مهیا شدن برای سفر مشاهده کرد. کانال اطلاعرسانی راهیان کربلا هم با پیامهایی تحتعنوان رهنمود و رزقمعنوی که توشه معنوی و آمادگی روحی زائران را افزایش میداد و یا هشتگهایی مانند #روزشمار_عاشقی و #سفر_عشق بیش از پیش مخاطبانش را غرق در این هیاهو میکرد.
لحظهها به سرعت سپری میشدند و هر لحظه قلب عاشقان به شوق دیدار با معشوق و حرکت به سوی دیار عشق ضربان تندتری به خود میدید.
در این میان اطلاعیه ای در کانال قرار گرفت
عنوان: «سامانه سماح»
تاریخ اعزام: ۱۸مهرماه
تاریخ بازگشت:۲۷مهرماه
مرزخروج:مهران
نحوه عزیمت تامرز:وسیله نقلیه عمومی_اتوبوس
نمیدانم شاید چنین حالتی را فقط من تجربه کرده باشم. حالتی که ثانیه هایی راهم که تا زمان اعزام مانده بود را در ذهنم محاسبه میکردم و هر لحظه از اینکه نزدیکتر میشدم، حس بینظیری داشتم.
سرانجام روز موعود فرا رسید
۱۸مهرماه ۱۳۹۸ _ ساعت پذیرش ۱۱:۳۰_۱۰صبح | مسجد کوی دانشگاه تهران
شاهد چندتن از خادمانی که از ساعتها قبل حضور داشتند و مقدمات سفر و پذیرش زائران را فراهم میکردند بودیم.
هریک از خادمان به وظیفه ای مشغول بودند.
گروهی مشغول تجهیز کولههای پزشکی، گروهی مشغول بازبینی مجدد زمانبندی سفر و برنامهها، گروهی مشغول پذیرش زائرین و تحویل مدارک و پکهای سفر و…
رفته رفته زائران در محل حاضر میشدند، تعدادی به همراه خانواده و تعدادی هم با دوستان و بودند همراهانی که هرچند برای بدرقه آمده بودند اما دلهاشان را همراه با زائرهای دیگر رهسپار این سفر نورانی میکردند.
حرکت آغاز شد
۱۳۲عاشق به شوق وصال یارخویش در ۳ اتوبوس راهی دیار عشق شدند.
در کاروان بودند کسانی که وظیفه مراقبت بُعد جسمانی زائران را برعهده داشتند و همچنین سخنران ومداحهایی که آمده بودند تا هرلحظه روح این دلداگان را بیشتر با آن حضرت والامقام مأنوس گردانند و بر حرارت قلوب ایشان بیفزایند.
درهمدان کاروانیان به موکبی رسیدند که باید درآنجا اقامه نماز و مقداری استراحت میکردند.
بعد از نماز و استراحت و البته نوشیدن چایهایی که طعم نوشیدنیهای بهشتی را میداد، کاروان به حرکت ادامه داد تا طبق برنامه در مکانی در کرمانشاه زائران پذیرایی شوند وشام میل کنند.
صبحگاه ۱۹ مهرماه ۱۳۹۸ | ایلام
بالاخره پس از گذران بیست و چند ساعت در ترافیک جادهها کاروان به نزدیکی مرز رسید. اربعین ۱۴۴۱ شلوغترین اربعینی بود که در سالهای گذشته به چشم دیده بودم. امسال زائران ایرانی بیش از پیش مشتاقانه به سوی دیدار معشوق خود شتافته بودند.
اتوبوس ها اجازه پیشروی بیشتر را نداشتند و باید ادامه مسیر تا نزدیکیهای مرز با اتوبوس هایی که از قبل هماهنگ شده بود، طی میشد.
بعد از طی مسیری چند کیلومتری به نزدیکی مرز رسیدیم، جایی که باید دستهها وگروهایی که در جلسه توجیهی مشخص شده بودند، شکل میگرفت. بدین منظور پرچم هایی که درواقع راه نشان بودند برافراشته شدند و وظیفه ی حمل آنرا علمدارانی برعهده داشتند که به تأسی از علمدار کربلا آمده بودند تا راهنشان این جماعت باشند.
خواهران نیز برای ساماندهی هرچه بیشتر نشانهای خود را که عبارت «سُبُلَ الرّاغِبِینَ اِلَیکَ شارِعَه» را درقلب خود جای داده بود بر چادر و کولهپشتیهای خود نصب کردند تا کلمه تشکیلات را مفهومی دوچندان بخشند.
بعد از حرکت دسته ها وعبور از گیتهای بازرسی و ورود به خاک عراق، میدیدم زائرانی را که چشم سر بسته و با چشم دل نظارهگر آن محیط بودند و زیر لب زمزمههایی داشتند.
آری؛ به نظرم بوی حسین (علیه السلام) بر مشامشان رسیده و آنان بوی محبوب خویش را استشمام می کردند.
بعد از حدود ۴-۵ کیلومتر پیادهروی به علت کمبود زیرساختهای کشور عراق دستهها به پایانه اتوبوسها رسیدند و زائران در اتوبوسهای معین شده که ساعتها به دلیل محدودیتهای اعمال شده از سمت پلیس عراق و ترافیک مرز باتأخیر به زائران رسیده بودند سوار شدند تا به سمت کاظمین راهی شوند.
بعد از توقف در مسیر و نماز جماعت و صرف شامی، سرانجام کاروان شب هنگام به کاظمین رسید و چه زیبا بود سلامی که به نیابت از پدر مهربان، مهدی فاطمه (عجلاللهفرجه) وحامل سلام سلطان طوس به فرزند و پدر گرامی حضرتش بود.
بعد از زیارتی دلچسب در آن حرم باصفا که گویی شعبهای از حرم آقا علی بن موسی الرضا (علیه اسلام) در مشهد است، کاروانیان راهی نجف اشرف شدند.
همانجایی که نگاه بر ایوان طلایش کلاه از سر میاندازد و حس حضور در جوار مولا امیر المومنین (علیه السلام) به مانند حضور در آغوش پدری میماند که فرزند خویش را بامحبت تمام به سینه کشیده و غمهای عالم را از دل او میزداید.
آنجاست که آن بیت معروف لغلغه ی زبان هر زائری میشود:
ایوان نجف عجب صفایی دارد/حیدر بنگر چه بارگاهی دارد
دو روزی را زائران در مدرسه علوی گذرانده که حکایتهایش به شیرینی عمری زندگی میماند.
از زیارتهای شبانه و برپایی نماز جماعت و جلسات روضه در حیاط باصفای مدرسه تا زیارت قبور پیامبران و اولیاء خدا در وادیالسلام که هریک به نوبه خود عالمی دارد و مجال وصفش در اینجا نیست.
شبانگاه ۲۱ مهر ۱۳۹۸ | ابتدای جاده نجف به کربلا
وقت آن فرارسید که زائران بعد از زیارت آقا موسیبنجعفر(علیه السلام) و نوه گرامیشان و همچنین اذن گرفتن از پدر سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (علیه السلام)، پا به طریقی بگذارند که به مقصد شهر عشق و معرفت منتهی میشد.
طریقی که هرساله شیفتگان حضرت سیدالشهداء آرزوی قدم نهادن در آن را دارند.
راهی که بدون شک و قطع به یقین آقا جانمان و منتقم واقعی حضرت ثارالله، مهدی فاطمه (عجلاللهفرجه) خود درآن حضور دارند و قدم به قدم در کنار شیعیان آن حضرت در این طریق گام برمیدارند و طیطریق میکنند.
زائران به پیروی ازمکتب و تجدید عهد با آرمان های اباعبدالله الحسین(علیه السلام) قدم درطریقی مینهند که در واقع یادآور پیادهروی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به همراه کاروان اسراء برای رسیدن به کربلا است.
اما برخلاف کاروان اسرا، موکبهایی بودند که اجازه نمیدادند حسرت لحظهای تشنگی وگرسنگی بر دل زائران بماند و خادمانی که عباسگونه بر گرد زینبها حلقه میزدند ومراقب بودند که آب در دل زائران تکان نخورد و میتوان گفت که تنها مقصد همان مقصد کاروان اسرا بود و سختی ها و بلاها بدون تکرار برای عمه جانمان زینب (سلام الله علیها).
شاید نتوان مسیر را آنگونه که باید شرح داد و از زیباییهای آن نوشت ولی بیان جملاتی در وصف آن حال و هوا خالی از لطف نیست.
میتوان از موکب دارانی نوشت که از کشورهای مختلف و اقوام و فرهنگهای متفاوت تحت بیرقی به نام حسین (علیه السلام) گردهم آمده بودند و هرآنچه که داشتهاند را برای عرضه به زائران به میدان آورده بودند.
گویا آنان با جان و دل این را دریافته بودند که معامله با این خاندان چیزی بجز سود عایدشان نمیکند.
از طرفی هم زائرانی بودند که از همه مشغلهها و تعلقات مادی خود گذشته بودند و این سختیها را به جان خریده بودند تا درطریق به شوق دلبر طی طریق کنند.
پیاده روی از نیمه های شب آغاز و تا قبل از ظهر پایان مییافت و دلدادگان مابقی ساعات را در موکبها میگذراندند و خود را برای ادامه مسیر مهیا میساختند اما برخی زائران در میانه راه از ادامه دادن مسیر با پای پیاده ناتوان گشتند و با ماشین و همراه تعدادی از خادمان به کربلا رفتند و بقیه کاروانیان با پای پیاده این راه را تا انتها طی کردند.
۲۵ مهرماه ۱۳۹۸ | کربلای معلی
سرانجام پس از ۳شب و۴روز پیاده روی، زائران به کربلا رسیدند و رسید لحظه دیدار گنبد حرم عباسبنعلی (علیهالسلام) از راه دور و دیدههایی که مات و مبهوت به گنبد دوخته شده بودند.
روضهای خوانده شد از باوفاترین برادر عالم وماجرای آبی که شرمندهاش شد.
درآن لحظات با چشم دل میشد دید که چگونه خون تازهای در رگهای عاشقان جریان یافته و تمام خستگیهای مسیر را در گوشه ای درهمان حوالی رها ساخته و به سمت هتل السدیر ادامه مسیر دادند.
ساقی بازهم ساقی گری نموده و از شربت گوارای بارگه مولای خویش به همه نوشانید.
بعد از گذشت دو روز رویایی در جوار حضرت عشق، سرانجام زمان آن فرا رسیده بود که کاروانیان مهیای بازگشت شوند.
بازگشتی که نه به منزله پایان بلکه به معنای شروع بود.
شروع برای آنکه بتوان معرفتهایی که کسب شده بود را در زندگی پیاده ساخت و کربلایی ماند.
شبانگاه ۲۶ مهرماه
کاروانیان از محل اسکان به سمت پایانه حرکت نمودند و پس از مدتی پیاده روی به وسایل نقلیه رسیدند. سکوتی در دل کاروان موج می زد و تنها یک امید و آن هم امید دیداری مجدد.
درصبح ۲۷مهرماه زائران از مرز عبور کرده و به سمت تهران حرکت نمودند. سرانجام درساعات اولیه بامداد، اتوبوسها به مقصد میدان آزادی تهران رسیده و خانوادهها برای استقبال از زائران آمده و بوی حسین را از آنان استشمام میکردند.
واین پرونده همچنان باز است تا رویایی شیرین دیگر…
شکر خدارا که درپناه حسینیم
گیتی از این خوب تر پناه ندارد
«کاروان دانشجویی راهیان کربلا»
• مجموع تعداد زائرین و خادمین: ۱۳۲ نفر
• همراهانِ کاروان: یک پزشک آقا، یک پزشک خانم، دو پرستار خانم، یک روحانی، دو مداح
• تاریخ اعزام: ۱۸ مهرماه ، ساعت ۱۴
• مبدأ حرکت: تهران، مسجد کوی دانشگاه
• نحوه عزیمت در تمامی مسیرها: وسیله نقلیه عمومی_اتوبوس
• ورود به خاک عراق: صبحگاه ۱۹ مهرماه
• زیارت حرم امامین کاظمین: شبانگاه ۱۹ مهرماه
• ورود به شهر نجف اشرف: صبحگاه ۲۰ مهرماه
• محل اقامت در شهر نجف: مجتمع آموزشی علوی
• حرکت به سمت کربلا از طریق الحسین: شبانگاه ۲۱ مهرماه
• محل اقامت در طریق الحسین: موکبها
• مدتِ حرکت در طریق الحسین: سه شب و چهار روز
• نحوه حرکت در طریق الحسین: دستههای ۴۰نفره خانمها به همراه یک مسئول دسته آقا، ۲ علمدار، دو خادم آقا و ۵ خادم خانم
• ورود به شهر کربلای معلی: صبحگاه ۲۵ مهرماه
• محل اقامت در شهر کربلا: هتل السدیر
• بازگشت از کربلا به مرز مهران: شبانگاه ۲۶ مهرماه
• ورود به شهر تهران: بامداد ۲۸ مهرماه
• مقصد بازگشت در شهر تهران: میدان آزادی
دوباره دلتنگی…
دوباره حسرت، دوباره آه . . .